آقای عباس عبدی یادداشتی علیه شعر خوانی میثم مطیعی در عید فطر منتشر کرده است؛ یادداشت کوتاهی که به سیاههای بلند از اغلاط حقوقی، ادبی، تاریخی، دینی و . انجامیده و میتوان آن را بهعلت غفلتها و فراموشیهای بسیار؛ یادنداشت! نامید.
عبدی نه فقط شرایط و حواشی (که فیه تأمل)؛ بلکه اصل ورود هنرمندان انقلاب به ت را آماج و باطن جنجالها را آشکار کرده و از هرآنچه که به دستش رسیده (از خاطره شخصی و فکت تاریخی و حدیث نبوی و تمسخر ی و .) برای وارد نشدن هنر انقلاب به منطقه ممنوعه مایه گذاشته است.
نوشته او بهنوعی، ویترینی است از آنچه در ذهن و دل انقلابیون پشیمان و رعایای تازهکدخدای جهان میگذرد.
*******
عبدی پرده از یک راز بزرگ در دهه شصت برداشته است. آنجا که، علت پرجمعیت بودن نمازهای جمعه اوایل دهه شصت را توضیح میدهد: در آن سالها مردم به صف نماز جمعه میپیوستند چون خطبههای جمعه در آنزمان فراجناحی بود» و تأکید میکند: کسانی که بالای 50 سال داشته باشند یادشان میآید» !
اما آنها که هنوز 50 سال ندارند هم یادشان میآید که پررین و پرجمعیتترین نمازهای جمعه؛ وقتی شکل میگرفت که امام جمعه، رئیسجمهور یازده میلیونی را نقد میکرد. این شما و این دفتر خاطرات مرحوم آقای هاشمی:
15 خرداد 1360- ظهر همراه عفت به نماز جمعه رفتیم. برای پانزده خرداد جمعیت عظیم و غیر قابل انتظاری جمع شده بودند. ضد انقلاب از این جمعیتها ناراحت و مأیوس میشود.»
22 خرداد 1360- فاطی و سعید عصری برگشتند و از کثرت جمعیت نماز جمعه امروز میگویند مردم شعار علیه آقای بنیصدر میدادند.»
29 خرداد 1360- ظهر به نماز جمعه دانشگاه رفتم آقای ای در توضیح جرایم و اشتباهات آقای بنیصدر بیانات خوبی داشتند.»
5 تیر 1360- ظهر در نماز جمعه شرکت کردم. احساسات مردم خیلی خوب بود و بهطور اغراقآمیز از من ستایش شد از این ستایشها خوشم نمیآید. سخنرانی مفصلی در ماهیت اختلافاتمان با آقای بنیصدر کردم و افشاگریهایی نمودم فکر کنم روشنگر و مفید باشد.»
12 تیر 1360- خطبهها را خواندم. جمعیت بهخاطر مسائل جاری خیلی زیاد بود و من تحلیلی از درگیریهای داخلی و بر اساس درگیری ایمان با کفر و نفاق دادم.» (مأخذ: کتاب خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی، 1360)
****
بماند که سالها بعد در نماز جمعه بهجای تحلیل از درگیریهای داخلی بر اساس درگیری ایمان با نفاق»؛ در خطبهها به مانور تجمل» و در شعارها به روز جهانی پست مبارک است به رهبر» رسیدیم!- این را زیر پنجاه سالهها به یاد میآورند اگر بالای پنجاهیها به یادنداشته باشند.
*****
اتفاقاً نمازجمعه از روزی که خنثی و سیبزمینی و بهقول آقای عبدی فراجناحی» شد از رونق افتاد. نماز جمعه هر جا که بهجای رسانه انقلاب بودن به رسانه محافظهکاران مصلحتاندیش بیدرد تبدیل شد خلوت شد .
آقای عبدی طوری نماز جمعه دهه شصت را و صفوفِ تا جلوی سینما فلسطینش را توصیف میکند که انگار نصف جمعیت تهران قنوت بعد از رکوع میخواندهاند. نمازجمعه در شلوغترین روزهایش هم نه رسانه فراجناحی که رسانه حزبالهی بوده است و اگر خلوت شده بهخاطر موفقیتِ آمدنیوز ها و بیبیسی ها و دیگر غوغا سالاران سکولار است که توانستهاند ترمز آقای تقوی را بکشند و به دره محافظهکاری تبعیدش کنند و نماز عبادی - ی را (با تک و توک استثناهایی) به خطابه کشیشهای بیآزار حواسجمعِ آسّه برو آسّه بیا شبیه کنند.
نماز جمعه شلوغ، که آقای عبدی جیزّکِ دهه شصتش را به ما میدهد، نماز جمعه گاز است و نه ترمز!
نماز جمعه پیشقراول و پیشرو است؛ نه پاستوریزه و سکولاریزه .
نماز جمعه امروز از خیلی جهات شبیه صدا و سیما (دیگر رسانه خنثی شده نظام) است: خواجهای در بند نقش ایوان!
نه تخمی دارد که در مزرعه انقلابیگری بکارد و نه سایهای برای هیچ قوه مجریه و قضائیه و مقننهای که رصدی بکند، فریادی برآرد، تذکری بدهد و .
اگر رهبری آبرویش را به مسلخ کدخدا پرستان نمیآورد، کدام نماز جمعهای (و صدا و سیمایی) را زهره آن بود که نام مقدس»! بیستسی را بر زبان جاری کند؟!
نمازهای جمعه سالهاست که سرگرم ده 2030»اند که بزنند یا نزنند، بگویند یا نگویند، امر به معروف بکنند یا نکنند و دست آخر هم به دستمال آبی بردار- پر از گلابی بردار» میرسند .
بر گرده منصور نظری تازیانه بکوبند، کارگران آقدره شلاق بخورند، کولبرها را با تیر بزنند، نمازهای جمعه؛ دوباره و هزارباره؛ ده 20 سی 40» شان به دستمال آبی و باغ گلابی میرسد.
بشنوید خطبههای همین جمعه را در تعظیم و تجلیل از قوه بیعیب و نقص قضائیه در هفته بزرگداشت!
بسیاری از ائمه جمعه، سالهاست که برجامشان را امضا کردهاند و باغ گلابیشان را از آبروی انقلاب و شهدای محراب سیراب کردهاند.
از آبروی شهید محرابی که گفت: اخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا علی کظة ظالم و لا سغب مظلوم.
از آبروی شهید محرابی که گفت: دَعَاکَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَاءَسْرَعْتَ إِلَیْهَا، تُسْتَطَابُ لَکَ الْاءَلْوَانُ، وَ تُنْقَلُ عَلیْکَ الْجِفَانُ، وَ مَا ظَنَنْتُ اءَنَّکَ تُجِیبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوُّ، وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوُّ
دغدغه بسیاری از آنها پر بودن صف اول است. و پُر شدن صف اول همانا و پَر پَر شدن صفهای دیگر همانا! چه شبیه شده است برخی نمازهای جمعه به همان سفره ابنحنیف: عَائِلُهُمْ مَجْفُوُّ، وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوُّ
صفهای اول؛ سالهاست که خالی از عمّارها و تمّارها و مزین است و مفتخر به اشعریها و اشعثها!
صفهای اول سالهاست که فاصله انداختهاند بین آخر مجلسیها (که فرشتگان، شهدا را از میانشان میچینند) و امامها.
سالهاست اگر نماز جمعه میرویم به شوق چهار راه لشگر است و نه امرای عسگر و کشور.
تمّارها؛ به اشاره مولایشان، طَبَق خرما را هم اجازه ندارند طبقاتی کنند چه رسد، صفوف مؤمنان را.
تفرقه نه از فریاد حیاتبخش تمّار که از سکوت مرگبار صف اول آغاز میشود که گاه نزدیکترین هایند به امام در ظاهر و دورترین در باطن!
صف اولی که خودش مظهر اختلاف» طبقاتی است با چه رویی میخواهد تفرقه» را محکوم کند؟!
و بنیان مرصوص را، همین جماعت یقولون ما لا یفعلون میدَرَند و پارهپاره میکنند به گواهی سوره صف.
*******
جناب عبدی به تبع پیرمرادش که گفت: آب خوردن شما به اراده کدخدای ما وابسته است»؛ قسم یاد میکند که: برجام اگر نبود برق هم نبود! و بلندگو هم نبود و مخاطب هم نبود و .»
غافل از آن که برقِ خمّاران را منتی بر رعدِ تمّاران نیست .
مگر صدای دعبل و فرزدق و کمیت و حسان و سید حمیری را برق کدخدای شما به امت ما رساند؟
قَسَم این حضرت عباس را عبدی از عباد شیطان بزرگ، باور شاید کند، ولی ملتی را که نور؛ از خون روشن دارد به برقِ غرب ریشخند کردن، نه از وقاحت که از حماقت است.
برق غرب مگر در چشمهای خُمار بقراتِ ضرع فَیحلب»ی جرقه زند که نُه من شیرشان نصیب ترامپ و بیبیسی و سنا و جان کری شد و طعنهها و ترهاتشان نثار رهبری!
****
عباس آقا البته به استهزاء بسنده نکرده؛ وافتخار! برجام را نه به دوستان باهوش خود که به نظام نسبت داده است .
ادعا این است: برجام تصمیم علی است. آری! همانگونه که حَکمیت.
و برجامیان نماینده علیاند همانگونه که ابوموسی اشعری.
(ببخشید از این تشبیه تاریخی! حتما از تشبیه مداح اهل بیت (علیهمالسلام) به کنیز معدوم عبدالله بنخطل در فتح مکه بیراهتر نیست)
خیانت کدخدای باهوش و مؤدبشان؛ آنسان رسواست که نه پشت دیوار بلند پیادهروها! پنهانش توانند کرد، نه در جیغ بنفش کنسرتها (ترفندهای هنری – ی مشروع و محترم!) به فراموشیاش توانند سپرد؛ پس بانگ برداشتهاند که حاجی انت شریک»! حاجی انت شریک»! و این هنوز از نتایج سحر است. دیر نیست که در یابند برجامیان شب شراب نیارزد به بامداد خمار»
*****
اگرچه در این یادداشت کوتاه، جناب عبدی؛ شاهکارهای زیادی در منطق و تحلیل و ادب بهجا گذاشته اما الحق و الانصاف تفسیر ایشان از فتح مکه و سیره حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم، مرزهای فهم را جابهجا کرده و فصلی نو در فقه و اصول و حقوق گشوده است .
بخوانیم جملات گهربار! استاد را:
هیچ چیز بدتر از ترفندهای هنری از جمله تمسک به شعر و شاعری برای موضوعات ی نیست.»
دوباره جمله استاد! را بخوانید:
هیچ چیز بدتر از ترفندهای هنری از جمله تمسک به شعر و شاعری برای موضوعات ی نیست.»
و بعد اظهار نظر همایشان را (چند سال پیش) راجع به فیلم ضدایرانی آرگو ملاحظه کنید:
دوستانی که پس از اعلام اسکار بهترین فیلم، مصاحبههای احساسی انجام دادند، بهتر است بگویند که چرا به آرگو اسکار ندهند؟ این فیلم» است و تاریخ» نیست و از قدیم هم گفتهایم که فلان موضوع، فقط یک فیلم» بوده است… باید به انتخاب آنها احترام بگذاریم و عصبانی نشویم.»
هر چه آن خسرو کند شیرین بود!
اگر غربیها یا غربزدهها در ت از ترفندهای هنری استفاده کنند» باید به آنها احترام بگذاریم و اگر فرزندان انقلاب خیانت آنها و نقض روح و متن برجام را به زبان هنر نقد کنند هیچ چیز بدتر از ترفندهای هنری برای موضوعات ی نیست»!!
و در ادامه:
نقد و هجو ی در قالب شعرخوانی و هنر یکی از بدترین رفتارهایی است که متاسفانه نباید اجازه داد که باب شود»
به فحاشی سینماگران آمریکایی علیه ایرانیها باید احترام گذاشت و از این سو پاسخگویی هنرمند ایرانی را باید بدترین رفتار! نامید و جلو باب شدنش را گرفت!
جالب تر از همه این که مجتهد جامع الشرایط ما ، فتح مکه را بر این فتوای خود شاهد می گیرد و می گوید :
پس از فتح مکه، حضرت رسول همه را بخشید. هر کس که حتی به خانه ابوسفیان وارد میشد در امان بود. اجازه نداد فتح مکه روز انتقام شود، آن را به روز رحمت و گذشت تبدیل کرد ولی چند مورد اندک استثنا شدند و بخشش شامل آنان نشد، از جمله کسانی که از طریق شعر پیامبر (ص) و اسلام را هجو میکردند، حتی اگر این افراد زن بودند نیز مشمول بخشش نشدند»
اینکه نویسنده روشنفکرما؛ دکتر
معمولاً تصورات و تصاویری که افراد از پدیدهها در ذهن دارند، مبنا و پایه محاسبات و نظام منطقی ایشان برای قضاوت و عمل درباره آن است. به همین دلیل یکی از ارکان مهم قدرت نرم، تأثیرگذاری بر تصورات، تصاویر و برداشتهای فکری افراد از پدیدهها و وقایع است. در این عرصه معمولاً بازیگران ی و رسانهها تلاش میکنند تا روی برداشتهای ذهنی مردم تأثیر بگذارند.
موضوع هستهای ایران نیز از سوی رسانههای بینالمللی در نقطهی کانونی تأثیرها و تأثرات قرار گرفته و یکی از مراجع مهم قضاوت مردم جهان در مورد رفتارهای اجتماعی و ی بینالمللی است. لذا در مسیر جاری مذاکرات هستهای ایران، برخی تصاویر هستند که شفاف کردنشان سبب میشود نظام محاسباتی و تحلیلی، در کوران حوادث دچار اختلال نشود.
تصویر
اول: راه حلهای مختلف برای مسألهی اقتصاد ایران
فروردین ۱۳۹۲ در حالی که کمتر از سه ماه مانده بود به برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در ایران، حضرت امام ای صلی الله علیه در سخنرانی حرم مطهر امام رضا علیهالسلام مذاکره با آمریکا را نفی کردند و آن را تاکتیک آمریکاییها برای فریب افکار عمومی دانستند. ایشان در همان دیدار اذعان کردند که البته دولتها در چهارچوب خطوط و در موضوعات خاص، مجوز مذاکره داشتهاند. امام ای صلی الله علیه همچنین در آن دیدار اشاره کردند که اگر چندین سال پیش، دولتمردان تکنوکرات ماجرای خامفروشی نفت» ایران را به گونهی دیگری مدیریت کرده بودند، امروز آمریکاییها نمیتوانستند از نقطهضعف اقتصاد وابسته به نفت» بهره ببرند و ما را دچار مشکل کنند. امام ای صلی الله علیه برای عبور از مشکلات، این دیدگاه را ارائه دادند که وظیفهی همهی ما این است که سعی کنیم کشور را مستحکم، غیر قابل نفوذ، غیر قابل تأثیر از سوی دشمن، حفظ کنیم و نگهداریم»
از آن دیدار و از میان این عبارات آن، میتوان چهار نکته را استخراج کرد؛ نکاتی که به مرور زمان و با توضیحات بیشتر در دیدارهای دیگر امام ای صلی الله علیه پررنگتر و شفافتر هم شد
- نکته نخست این بود که مسأله اقتصاد» و حل مشکلات پدیدآمده برای آن، اولویت اول کشور است.
- نکته دوم که بعدها با کلیدواژهی خوشبین نبودن به مذاکره با آمریکا» در اذهان نشست، این بود که امام ای صلی الله علیه بارها از تجربه مذاکره با آمریکا» در موضوعات مختلف یاد کرده بودند و اینکه آن تجربهها نشان میدهد مذاکره با آمریکا نتیجهبخش نخواهد بود
- نکته سوم، اجازه امام ای صلی الله علیه به دولتها و حمایت از دولتها در چهارچوب خطوط قرمز» برای اینکه در موضوعاتی خاص و موردی با آمریکا مذاکره کنند. به نظر میرسد در این دوره کلیدواژه بچههای انقلاب» برای تیم دیپلماسی ایران که مأمور به این کار شدند، سرنخ این راهبرد شد.
نکته چهارم هم راه حل و راهکار امام ای صلی الله علیه برای عبور از مشکلات» است که آن را نه در مذاکره، که در مستحکمشدن و قویشدن کشور عنوان و بر آن تأکید کردهاند. با جستوجو در سایت KHAMENEI.IR آشکار میشود که در بیانات امام ای صلی الله علیه طی سالهای ۹۲ و ۹۳، بیش از ۴ هزار واژه توضیح برای کلمه استحکام درونی» وجود دارد.
تصویر دوم: چرا خوشبین نیستیم، اما حامی مذاکره هستیم؟
دو ماه و اندی پس از سخنرانی امام ای صلی الله علیه در حرم مطهر رضوی، انتخابات ریاستجمهوری ایران برگزار شد و مردم گزینه و نامزدی را انتخاب کردند که راه عبور از مشکلات اقتصادی را دیپلماسی لبخند» با رعایت خطوط قرمز میدانست. ظواهر امر نشان میداد که از نکات چهارگانه فوق، مذاکره» برای حل مسألهی اقتصاد، جایگزین استحکام درونی» شد. حال این سؤال مطرح میشود که چرا امام ای صلی الله علیه در عین خوشبین نبودن به نتیجهی مذاکرات، از آن حمایت میکنند؟ آیا این یک پارادوکس و تناقض نیست؟
اولاً سبک مدیریتی امام ای صلی الله علیه بر مبنای حمایت از دولتها و برنامههای آنان است. در همهی دورانی که دولتهای متعددی سر کار بودند [.] موضع بنده همین موضع بود؛ بدون کم و کاست. معتقدم همه باید از رئیسجمهور و از دولت حمایت و به آنها کمک کنند. هیچ دولتی و هیچ کسی هم نیست که ما بتوانیم بگوییم از همه جهت کامل است. [.] باید این را دید که وسط این میدان و وسط این گود، مجموعهای به نام دولت قرار گرفته [.] و بیشترین بار بر دوش اینهاست. [.] این وظیفهی بزرگ ماست که دولت را تقویت کنیم». (۱۳۸۴/۶/۱۷)
جدا از حمایت امام ای صلی الله علیه از برنامه دولت، طرح نرمش قهرمانانه» در راستای وظایف امام ای صلی الله علیه برای مشخصکردن ت کلان، خطوط و اصول دیپلماسی لبخند» قابل تحلیل است.
ثانیاً اینکه این مذاکرهای که در موضوع هستهای طی یک سال اخیر با آمریکا در حال انجام است، یک تجربهی دو سر برد» برای کشور ما خواهد بود. اگر این مذاکره با رعایت خطوط قرمز موفق شود و به نفع ما پایان یابد، در مسیر افول آمریکا و مُهری خواهد بود بر پایان دوران سلطه. اگر دیپلماسی ایرانی بر سر منافع ملی» و سرمایهی ملی» خود بایستد و توافقی صورت بگیرد، معنیاش این است که آمریکاییها از خطوط قرمز خودشان عدول کردهاند و این نشانهای است بر آغاز دوران و اتفاق نوینی در نظم جهانی. درست مثل کنفرانس یالتای پس از جنگ دوم جهانی که با عقبنشینی انگلیسیها در مذاکرات و سپردن امور به آمریکاییها، نظم جدید جهانی در قالب بلوک غرب و شرق آغاز شد.
اما اگر مذاکرات به توافق نرسد، نسل جدید و جوان انقلاب اسلامی نتیجه مذاکره با سلطهگران را عیناً تجربه خواهد کرد. در واقع نسلی که در آینده سکاندار مدیریت کشور خواهد بود، این مسأله را در چهارچوب درستش تجربه میکند و ضریب فریب خوردنش در آینده پایینتر میآید.
ثالثاً اینکه تجربه مذاکرات یک نقطه عطف است. هر چند این تجربه را دیگران و نسل قبلی انقلاب کسب کرده، اما لمس عینی آن میتواند در شیوه و سبک زندگی امروز ایرانیان تغییراتی اساسی ایجاد کند: با تلاشی که دولت محترم و مسئولین کشور دارند انجام میدهند، ما موافقیم. یک کاری است، یک تجربهای است، احتمالاً یک اقدام مفیدی است. این کار را انجام بدهند؛ اگر نتیجه گرفتند که چه بهتر، امّا اگر نتیجه نگرفتند، معنایش این باشد که برای حلّ مشکلات کشور بایستی کشور روی پای خودش بایستد.» (۱۳۹۲/۸/۱۲)
واقعیت این است که هیچکدام از قدرتهای امروز جهان این جایگاه و قدرت را از راه دیپلماسی کسب نکردهاند. مثلاً اگر آمریکاییها و آلمانیها قدرتمندان بزرگ دو قارهی اروپا و آمریکا قلمداد میشوند، تاریخ این دو کشور نشان میدهد آلمانها در اواخر قرن ۱۹ با تلاش صدر اعظم قدرتمندشان و با ساماندادن مدارس و نظام آموزشی و رشد کارخانههای صنعتی توانستند خود را به عرصهی رقابت با ابرقدرتها بر سر توسعه قدرت و ثروت بیشتر برسانند و حتی از رقبایشان جلو بزنند. باید توجه داشت همین آلمانِ امروز، دو جنگ جهانی پرهزینه و پرخسارت را از سر گذرانده و چون نیروی انسانی و زیرساخت داخلیاش خوب بوده، توانسته ضمن بازسازی خودش پس از جنگ، امروز و در قرن ۲۱اُم یکی از کشورهای قدرتمند اتحادیه اروپا باشد. از سوی دیگر، آمریکاییها نیز با تقویت تجارت و اقتصاد خود و با دور ماندن از خسارات جنگهای جهانی به این موقعیت دست یافتهاند. در هر دوی این کشورها دیپلماسی به عنوان یک عنصر کمکی برای قدرت درونی» کمک کرده و نه اینکه تنها تکگزینه پیشرفت آنها باشد.
تصویر سوم: تک» مقابل چند» گزینه
تیم دیپلماسی ایران با دولتی روبهرو است که با گزینههای روی میز» به مذاکرات پا گذاشته است. باید یادآوری کنیم که گزینههای روی میز اعم از تهدید نظامی، فعالیت امنیتی، تحرک دیپلماسی، تهدید اقتصادی، تهاجم رسانهای و مانند آن است. ایکاش در طول این دوره برای ایجاد پشتوانه و بالابردن قدرت چانهزنی، دولت ما تیم مذاکرهکنندهمان را فقط با تکگزینه مذاکره»، به سوی مذاکرات بدرقه نمیکرد. مثلاً اگر دولت ما بخشی از بار کارشناسی خود را بر ارائه و طراحی مدلهای کارگشای اقتصادی با احتساب باقیماندن تحریمها میگذاشت، این پیام را برای آمریکاییها فرستاده بود که ما مذاکرات را تنها راه عبور از مشکلات نمیدانیم. در این صورت آیا دست تیم مذاکرهکننده ما در مذاکرات بازتر و پشتوانه و قدرت ایشان بیشتر نمیشد؟
بازی گل یا پوچ» یکی از نمونههای ساده تعاملات راهبردی در تئوری بازیها است. وقتی تیم مقابل با گزینههای بسیاری روبهرو باشد، تمرکز و قدرت انتخابش پایین میآید و ضریب اشتباهش بالا میرود. از سوی دیگر، قدرت مانور آن تیمی بالاتر است که گل در دستان اوست. گل یا پوچ بخشی از بازی دیپلماسی است که هرچه گزینههایش بیشتر باشد، احتمال موفقیتش هم بیشتر است. تصور اینکه دولت تنها با یک گزینه پا به مذاکرات گذاشته، تأثیر مهمی بر ارزیابی عملکردی این مجموعه دارد.
با وجود همه اینها، دورنمای مسیر مذاکرات معلوم است و حدسزدنی و شاید به همین دلیل است که پس از مذاکرات وین، اوباما در مصاحبهاش با نیویورکتایمز گفت: موفقیت در مذاکرات کمتر از پنجاه درصد است.» این در حالی بود که او قبلاً از احتمال موفقیت ۵۰ درصدی صحبت کرده بود.
تصویر چهارم: تصویر اختصاصی
تیم دیپلماسی ایرانی باید از خودش و از عملکردش چه تصویر ویژهای ارائه دهد؟ این تصویر تنها به تیم مذاکرهکننده مربوط میشود و بسیار مهم است که این روزها و در امتداد مذاکرات، این تیم تصویر درستی از خودش و از شاخص موفقیتش ارائه نماید. موفقیت تیم مذاکرهکننده ما قطعاً به معنی توافق به هر قیمتی» نیست. ارزیابی عملکردی این تیم فقط با توافق یا عدم آن بررسی نخواهد شد. چهبسیار توافقاتی که در طول تاریخ معاصر ایران به انجام رسیده، اما مردم و تاریخ از آنها بهنیکی یاد نکرده و قضاوت سخت و خشنی درباره آن داشتهاند. امروزه شاخص موفقیت تیم دیپلماسی ما در مذاکرات دو چیز است: اول اینکه از منافع و سرمایههای ملی ایران حراست و حفاظت شود، دوم اینکه حصار رسانهای دشمن بشکند و افکار عمومی بینالمللی نسبت به پروژه رسانهای ایرانهراسی» به آگاهی درست، لازم و مناسبی برسد.
راه مذاکره هنوز ادامه دارد و تصاویری که طی آن در اذهان مینشیند - جدا از عوامل تحلیل و قضاوت - در جایگاه تجارب گرانقیمت قرار دارد؛ تجاربی که فقط در این چند مورد خلاصه نمیشود. هنوز باید این مسیر را ارزیابی کرد و ابعاد دیگری از این تجربه ذیقیمت را شناسایی نمود تا بتوان در آینده آن را به کار بست. برای ملتی که تمدنی» نگاه میکند و برای نسل جوانِ پیش رویی که میخواهد آینده را بسازد، همواره باید این نکتهگویی و آموزه لسانالغیب حافظ شیرازی آویزه گوش باشد که مَن جَرَّبَ المُجَرّب، حَلّت بِهِ النّدامَة، کسی که آزموده را بیازماید پشیمانی عایدش میشود.
انقلاب اسلامی، بحران ایدئولوژیک برای تمدن غرب ایجاد کرد و جلوی پیشروی آن را گرفت و باعث ایجاد بحران اقتصادی برای آنها شد و اگر ما بخواهیم برای پیشرفت از این ایدئولوژی شکستخورده استفاده کنیم، شکست میخوریم. اام ما در حوزه اقتصاد، اقتصاد مقاومتی» است که به معنی ارائه الگوی جدیدی از معیشت است که بر مبنای ایدئولوژی مادی نباشد؛ و این، همان هدفگذاری امام ای صلی الله علیه از طرح مسأله اقتصاد مقاومتی است.
حضرت استاد آیتالله سید محمد مهدی میرباقری، واقعه ظهور را فرا تمدنی میداند و قائل است به اینکه: با رویکرد تمدنی نمیتوان به تحلیل واقعه ظهور و صحبت از آن پرداخت. دوره ظهور، فراتر از تحلیلهای ماست و نمیتوان از ادبیاتی که برای تحلیل تاریخ استفاده میکنیم، برای تحلیل آن استفاده کرد زیرا با ظهور منجی عالم بشریت ارواحنا لتراب مقدمه الفداء، شب تاریک به پایان میرسد و دوره روشنی و صبح تاریخ آغاز میشود و از اینرو، دوران ظهور را بهعنوان تمدن اسلامی نام نمیبریم زیرا اصولاً یک عالم دیگری است که در حقیقت زمین ظاهر میشود؛ همانند بهشت که از آن بهعنوان تمدن اسلامی نام نمیبریم.
تمدنی که میخواهیم به سمت آن حرکت کنیم و تا مرز برخورد تمدنها در جهان برای رسیدن به آن پیش میرویم، چیست؟ البته تعبیر جامع و مانع در این زمینه کارگشا نیست و برای اینکه بحث از یک نقطه شروع شود از این تعریف استفاده میکنیم. و الا تعریف کاملی نیست. با این رویکرد میتوان گفت تمدن عبارت است از مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر که بر پایه یک اندیشه مرکزی شکل میگیرند.»
فرآیند شکلگیری تمدن به این شکل است که اندیشه محوری در جامعه ظهور پیدا میکند و همه نیازمندیهای اجتماعی بر گرد آن شکل میگیرند و ساختارهای اجتماعی حول محور این اندیشه تغییر میکنند و ساختارهای جدیدی شکل میگیرند و بهتدریج، تمدن جدیدی شکل میگیرد.
فرضاً اگر یک دورهای اندیشه محوری جامعه، اشرافیت باشد؛ انسانها به شریف و غیر شریف تقسیم میشوند و اشرافیت محور طبقهبندی جامعه میشود اما اگر این اندیشه زائل شود و اندیشه جدیدی با محوریت برابری انسانها و مشارکت یکسان اجتماعی شکل گیرد، تمدن قبلی دچار زوال شده و مرحله جدیدی از حیات اجتماعی در آن جامعه شکل میگیرد.
اندیشههای محوری که در جامعه شکل میگیرند، تا زمانی که ظرفیت تاریخی آن اشباع شود، عمر میکند و وقتی ظرفیت تاریخی آن اشباع شد، دوران آن پایان مییابد. اگر اندیشه محوری یک تمدن به پایان خود برسد و بصیرتی جدید پیدا شود، نظام نیازمندیها و مجموعه تلاشها و امکانات، در خدمت اندیشه جدید قرار میگیرند و ساختار جدیدی را شکل میدهند.
اختیار ما در نظام نیازمندیهای ما دخیل است و این یعنی که نمیتوان سیر تکامل اجتماعی بشر را جبری دانست، حال چه جبر مادی مدنظر باشد، چه جبر الهی. اختیار انسان، سطوحی دارد و انسان دارای یک قوه اختیار است که جهتی را انتخاب میکند و حول جهتی که انتخاب میکند، نظامهای اجتماعی شکل میگیرند. نظام همدلی، نظام همفکری اجتماعی و نظام رفتار و تعامل اجتماعی، بر محور این اختیار شکل میگیرند.
نکته مهمتر آن است که جهت اختیار انسانها، دو جهت است که یکی تسلیم در مقابل حضرت حق و پرستش خدای متعال و بندگی در مقابل اوست که در این جهت، انسان سجده و بندگی و پرستش را در همه حوزهها انتخاب میکند و نسبت به خداوند متعال بندگی و اعلام عجز را در همه حوزهها (از حوزه عمومی تا حوزه خصوصی) انتخاب میکند.
جهت دوم انتخاب انسان، وادی کفر است و ممکن است انسان، جهت کفر را انتخاب کند که این انتخاب، بهصورت اجتماعی نیز وجود داشته و ممکن است یک جامعه به طور کامل از مسیر مادی به سمت معنویت تغییر دهد و از پرستش طاغوت به پرستش حق روی بیاورد یا بالعکس. جهت اختیار انسان، هم بر اندیشه و تفکر و دانش انسان حاکم میشود و هم بر رفتار انسان حکومت میکند و جهتی که انتخاب میکند وی را مادی یا معنوی میسازد.
محوریترین اختیار انسان، انتخاب کفر یا توحید است و خداوند متعال، بر انسان جبر باطنی را تحمیل نکرده است البته ممکن است جبر قانونی حاکم باشد.
اگر جامعه، توحید
را اختیار کرد و انسانها اختیار پرستش حق را قبول کردند، باید در ذیل ولایت
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلم حرکت کنند زیرا هیچ ارادهای نمیتواند
پرستش حق را اختیار کند مگر در زیر ولایت پیامبر صلوات الله علیه و آله و سلم و کسانی که پرستش حق را اختیار میکنند، در ذیل ولایت ولیّ حق، طی طریق میکنند.
محور کل
پرستش حق در عالم، حول ولایت پیامبر صلوات الله علیه و آله و سلم است و همه
خانههای انبیاء و ائمه علیهم السلام از نور وجود پیامبر صلوات الله علیه و آله و سلم بهره گرفتهاند و همه این خانهها، حول محور نبی اکرم صلوات الله علیه و آله و سلم شکل گرفتهاند که همه ارادههای انسانی، حول محور نبی اکرم صلوات الله علیه و آله و سلم برای عبادت حق تجمع میکنند که اولین کسانی که حول این محور
تجمع کردهاند، انبیاء علیهم السلام هستند و از این طریق یک جامعه
تاریخی شکل میگیرد.
جریان ولایت تاریخی باطل نیز محور دارد که محور آنها فراعنه و دشمنان نبی اکرم صلوات الله علیه و آله و سلم هستند و همانطور که همه ارادههای حق، حول محور نبی اکرم صلوات الله علیه و آله و سلم هستند؛ همه ارادههای باطل نیز حول محور دشمنان ایشان جمع میشود.
در این دو جریان هم اخلاق و احساسات و هم اندیشهها و رفتار شکل میگیرد و حول این نظام تاریخی و اجتماعی است که اندیشههای تاریخی شکل میگیرند. در واقع، اندیشههای تمدنساز در تاریخ اتفاقی شکل نمیگیرند؛ بلکه، ذیل این دو اراده انسانی شکل میگیرند.
ارادههای انسانی چه بخواهد کافرانه زیست کند یا موحدانه، باید حول یک اندیشه متمرکز شود و وقتی جمع شدند، محورشان یا نورانیترین محور الهی است یا تاریکترین و ظلمانیترین محور تاریخی؛ زیرا، تمدنها یا گرد کلمه نور شکل میگیرند یا گرد جریان ظلمات.
پس، مشخص شد که تمدن یا در وادی ظلمات است یا وادی نور و متناسب با مرحله تاریخی پرستش انسان است که بسط تمایلات و افکار صورت میگیرد و پیچیدهتر شدن همه ویژگیهای جامعه، حول محور پرستش است.
با این اوصاف، حجاب ظلمانی مدرنیته که ادامه سقیفه است، هیچوقت در تاریخ اینچنین امکان فراگیری نداشته است، البته نور ائمه علیهم السلام برای مؤمنین فضا را روشن میکند؛ اما، فضای پیچیدهای است و هرچه نظام ارادهها پیچیدهتر میشود، طبیعی است که دو طرف با رشد و تکامل روبرو میشوند.
در واقع، آمدن کتاب الهی، آخرین مرحله ظهور حق است؛ و این ظهور، بهوسیله پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلم منتشر شده و تا ظهور حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ادامه پیدا میکند و با تکامل این جبهه، تکامل ادیان و وحی صورت میگیرد؛ که تکامل آن با وحی مرتبط است و با نزول قرآن، حقیقت ولایت در جهان پدیدار میشود.
نظام ولایت، جبری نیست و با انتخاب انسانها مشخص میشود و هر کسی با انتخاب خود، نظام خود را انتخاب میکند.
تمدنهای تاریخی در خط فکری خاصی هستند یا معنوی یا مادیگرا هستند و بسیاری از تمدنهایی که از بین میروند، در خط فکریای هستند که علیرغم اینکه به هر علتی آن تمدنها منقرض شده است اما خط فکری آنها از بین نرفته و در تمدن دیگری تجلی یافته است که هم اکنون مدرنیته همان خط فکری مادی است.
وقتی جامعهای صنعتی میشود، اخلاق آن هم صنعتی میشود و این خلطی است که صورت گرفته و میگویند در بدو هجوم صنعت به ایران، علما با صنعتی شدن مخالفت میکردهاند. در واقع دو جریان وجود داشته که همواره به دنبال حرکت از سلطنت به مشروطه اسلامی و از مشروطه اسلامی به انقلاب اسلامی است و دیگری به دنبال مشروطه و انقلاب صنعتی است.
ما با فرآیند تحول فلسفی غرب مخالفیم ولی با اندیشه و فلسفه که مخالف نیستیم. در واقع، با فرآیند ایدئولوژیسازی غرب مخالفیم. آن ایدئولوژی حاکم بر تجدد که نگاه تمدنی جامعه را تغییر داده است، زمینی ساختنِ زندگی انسان و قطع ارتباط وی با وحی بوده است که سه اصل کلی آن، اومانیسم، لیبرالیسم و ناسیونالیسم است.
تمدنی که انبیاء علیهم السلام آوردهاند، نقطه مقابل این نگاه است و شامل توحید و ولایت انبیاء و ائمه حق علیهم السلام است که در ابتدای قرآن با عنوان سجده ملائکه بر آدم از آن ذکر شده است و هم اکنون عالم ملکوت در حال سجده دائمی در مقابل نبی اکرم صلوات الله علیه و آله و سلم است.
روح حاکم بر اومانیسم، نفس انسان است و انقلاب اسلامی، مرحله جدیدی از حیات جامعه اسلامی را بر محور توحید و حاکمیت حق شکل داده است. این جریان به وقوع پیوسته و کار به جایی رسیده است که یک جبهه متحد و واحد در مقابل جریان تجدد شکل داده است و در مقابل جهان غرب ایستاده است و اجازه جهانشمولی به آن نمیدهد در حالیکه تمدن غرب به فکر دهکده واحد جهانی بود.
تمدن غرب میگوید که یک دهکده واحد جهانی وجود دارد که یک کدخدا دارد و جنگ چهارم را برای همین راه انداختند که با دیگر تمدنها مقابله کنند و ایدئولوژی آمریکایی را بر جهان حاکم کنند. ما نیز قصد داریم که جهان را ایدئولوژیک کنیم و ایدئولوژی توحیدی را بر جهان حاکم کنیم.
الان، در یک درگیری تاریخی قرار داریم. نقطه خاصی که قرار داریم، یک پیچ تاریخی است و این درگیری، صد درصد به نفع اسلام است که در کل جهان به نفع اسلام و در جهان اسلام، به نفع جبهه اهل بیت علیهم السلام است. هماکنون دوران سر باز کردن زخم کهنه جهان اسلام است و در نهایت جبهه اهل بیت علیهم السلام پیروز میشود و تمدن اسلامی در حال ظهور و بروز است و اگر به سمت استفاده از الگویهای غربی برویم، شکست میخوریم زیرا ظرفیت اراده تاریخی اولیاء طاغوت که اندیشه محوری تمدن مادی است، به سر آمده است زیرا ایدئولوژی مدرن، آخرین اندیشه محوری تمدن مادی است که شکست خورده است.
انقلاب اسلامی یک بحران ایدئولوژیک برای تمدن غرب ایجاد کرد و جلوی پیشروی آن را گرفت و همین مسأله باعث ایجاد بحران اقتصادی برای آنها شد و اگر ما بخواهیم برای پیشرفت از این ایدئولوژی شکستخورده استفاده کنیم، شکست میخوریم.
از این رو، راه پیشرفت ما، اقتصاد مقاومتی است؛ زیرا، اام ما در حوزه اقتصاد، اقتصاد مقاومتی است که این به معنی ارایه الگوی جدیدی از معیشت است که بر مبنای ایدئولوژی مادی نباشد و این همان نکتهای است که امام ای صلی الله علیه از طرح مسأله اقتصاد مقاومتی هدف گرفتهاند.
امام ای صلی الله علیه صبح یکشنبه چهارم خرداد 1393 در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شورای
اسلامی با اشاره به آماده شدن مجلس برای تدوین برنامه پنجساله ششم» تأکید کردند:
در این برنامه باید اقتصاد مقاومتی»، فرهنگ» و علم» سه اولویت اصلی باشند.
امام ای صلی الله علیه همچنین فرمودند: راه حل مشکلات اقتصادی و ی کشور را نمیتوان در بیرون از مرزها پیدا کرد؛ بلکه، علاج واقعی مشکلات در درون کشور و تکیه بر ظرفیتها و تواناییهای داخلی است.
تفکر استمرار مبارزه با جبهه استکبار بر تمام شئون کشور حاکم باشد. علت تأکید بر ادامه مبارزه، جنگ طلبی نظام اسلامی نیست بلکه عقل و خرد حکم میکند که انسان برای عبور از منطقهای مملو از ان، خود را مجهز کند و توانایی و انگیزه دفاع از خود را داشته باشد.
دنیای امروز مملو از ان غارتگر عزت و حیثیت و اخلاق بشریت است که با مجهز شدن به علم و کسب ثروت و قدرت، با وجههای به ظاهر انسانی به راحتی مرتکب جنایت میشوند و به آرمانهای بشری خیانت و در نقاط مختلف دنیا جنگ افروزی میکنند. در چنین شرایطی، چارهای جز ادامه مبارزه و حاکم بودن تفکر مبارزه در همه امور کشور اعم از داخلی و خارجی وجود ندارد.
امام ای صلی الله علیه با اشاره به تلاش عدهای برای تئوریزه کردن تفکر سازش و تسلیم»، خاطرنشان کردند: کسانی که میخواهند، سازش و تسلیم در برابر زورگویان را ترویج و نظام اسلامی را متهم به جنگ طلبی کنند، در واقع مرتکب خیانت میشوند.
همه مسئولان کشور در بخشهای مختلف اعم از بخشهای اقتصادی، علمی و فرهنگی، تگذاری، تقنین و مذاکرات خارجی باید بدانند که در حال مبارزه هستند و در مسیر ادامه مبارزه پیدایش و بقای نظام اسلامی» قرار دارند. این موضوع باید همچون تفکر گستردهای بر تمام امور و شئون کشور حاکم باشد و باید خود را در مقابل جبهه استکبار قوی کرد و محکم ایستاد.
مبارزه و جهاد تمامشدنی نیست؛ چون، شیطان و جبهه شیطان همواره وجود دارد اما ممکن است در شرایط مختلف شیوهها و روشهای جهاد و مبارزه متفاوت باشد. این مبارزه، هنگامی به پایان خواهد رسید که جامعه بشری بتواند خود را از شَرّ جبهه استکبار و در رأس آن آمریکا که پنجههای خود را بر جسم و روح و فکر بشریت گسترانیده است، رهایی دهد که این کار نیز نیازمند مبارزهای دشوار و طولانی و گامهای بلند خواهد بود.
برای حل مشکلات باید راه حل صحیح را شناخت و با دلیری و شجاعت آن را انجام داد که یک گام بلند در این عرصه اقتصاد مقاومتی است.
منظور از فرهنگ، فرهنگ انقلابی و دینی و ایجاد حرکت فرهنگی بر مبنای اسلام و ارزشهای اسلامی و تقویت فرهنگ و باور و آداب و اخلاق اسلامی در جامعه است. نباید به صرف بوجود آمدن و یا گسترش یک ابزار فرهنگی در جامعه، تلقی پیشرفت فرهنگ شود بلکه پیشرفت فرهنگی در جامعه، هنگامی است که فرهنگ دینی و انقلابی گسترش یابد.
حرکت پرشتاب علمی که در 12 سال اخیر در کشور بوجود آمده، به هیچ وجه نباید کُند شود بلکه باید سرعت و شتاب آن بیشتر شود. بخش عمدهای از افتخار ملی، عزت ملی و ثروت ملی بوسیله علم به دست میآید.
درباره این سایت